عصر عکّاسی آنالوگ
نظریههای مختلفی در ارتباط با دوربین عکّاسی و اینکه چه کسی برای اوّلین بار آن را ساخت وجود دارد. حتّی برخی در این اینکه ایده اوّلیه عکّاسی از کجا آمد باهم در اختلاف هستند. عدهای معتقدند که دوربین در زمان میلاد مسیح طرّاحی شده است. البتّه این یک نتیجهگیری اوّلیه است که هنرمندان زمان حضرت مسیح به آن معتقد بودند. بطور کلّی حدود 6 سال و از قرن یازدهم تا شانزدهم میلادی، وسایلی وجود داشت به نام کامرا ابسکیورا[1] (اتاقک تاریک) که از پیشرفت اختراع دوربین عکّاسی حکایت میکند.
بشر از یک اتاقک تاریک (دوربین اوّلیه) به عنوان چیزی شبیه به دوربین استفاده میکرد. برای این منظور اتاق مکعب مستطیل کوچکی را که هرگز نوری به درون آن راه نمییافت، آماده میکردند، در وجه جلوی آن سوراخی به قطر تقریبی یک میلیمتر ایجاد میکردند، بدین ترتیب تصویر مناظر روبروی وجه دارای سوراخ روی دیوار یا پرده در وجه مقابل سوراخ در داخل اتاق منعکس مینمودند. این تصویر بهصورت معکوس و بسته به قطر سوراخ وضوح بیشتر یا کمتری داشت بهصورتیکه هرچه قطر سوراخ کمتر بود وضوح بیشتر یا به عکس با افزایش قطر سوراخ تصویر روشنتر با وضوح کمتری حاصل میگشت. البتّه این دستگاه بیشتر برای نمایش و نقّاشی به کار میرفت و نقّاشان اروپایی با نشاندن سوژه در جلوی سوراخ یا قرار دادن اتاقک در روبروی مناظر و نصب پرده بوم در قسمت داخلی روبروی سوراخ، مناظر روبرو را که بهصورت وارونه بر روی بوم با اثری کم رنگ منعکس میشد نقّاشی میکردند (خود نقّاش درون اتاقک قرار داشت). بعدها آنها از رنگهای روغنی برای رنگ کردن تصویر بهره گرفتند. همچنین آنها با ترکیب رنگهای روغنی و نقّاشی هرچه دقیقتر تصویر منعکس شده با جسم واقعی که در حال مشاهده آن بودند، اقدام کردند. این دستگاه هرگز کار عکّاسی را انجام نمیداد.
در قرن 15 میلادی این اتاق (کامرا ابسکیورا) توسّط دانشمند ایتالیایی لِئُوناردُو داوینچی[2] به این اسم نامیده شد و شباهت آن با عملکرد چشم انسان توصیف گشت. در سال 1556 میلادی دانشمند ایتالیایی دیگری به نام جیووانی پورتا[3] شرح کاملی از آن را به چاپ رساند. امّا بنا بر منابع مختلف مخترع اتاق تاریک دانشمند مسلمان حسن ابن هیثم بود که در مکتوبات لاتین به پدر علم مدرن اپتیک (الحسن) معروف میباشد. از قرن هفدهم میلادی انواع کوچکتر کمرا ابسکیورا بطور شایع توسّط نقّاشان استفاده میشد.
بعدها صندلیهای مخصوصی به نام صندلیهای سدان[4] طرّاحی شد که به شکل جعبههای مکعبی شکلی بودند که در داخل آنها صندلی و میز طرّاحی قرار گرفته بود. از بالای سقف آنها با استفاده از آینه و عدسی، نور به سمت پایین و بر سطح صفحه طرّاحی منعکس و از این طریق از تصاویر تشکیل شده، نقّاشی تهیّه میشد.
امّا نخستین دوربین بنابر عقیده اروپاییان به دست سِر ایزاک نیوتن[5] ابداع شد که همین امر را به رابرت هوک[6] و توماس وج وود[7] نیز نسبت داده میشود. البتّه گفتنی است عدسی یا همان لنز را ابن هیثم بسیار پیش از ایشان میساخته و از فروش آن کسب و کار داشته است.
در حدود سال 1800 میلادی فردی به نام توماس وج وود[8] در انگلستان تأثیر نور خورشید را بر روی نیترات نقره و کُلرید نقره کشف کرد. وی برای اوّلین بار توانست شکل برگ درختان را بهصورت کُنتاکت بر روی چرم اندود شده با نیترات نقره با اثر نور ثبت نماید. به همین دلیل برخی مورخین او را نخستین عکّاس در تاریخ نامیدهاند.
ساخت اوّلین دوربین عکّاسی در سال 1816 میلادی بر اساس اتاق تاریک در فرانسه توسّط مخترعی فرانسوی به نام جوزف نیسفور نیپس[9] الهام گرفته شد و او اوّلین عکسهای تاریخ را با استفاده از نور خورشید ثبت نمود.
عکسهای اوّلیه او با استفاده از قطعهای کاغذ که سطح آن با کُلرید نقره پوشیده شده بود،گرفته شد ولی نتایج حاصل از ثبات کافی برخوردار نبودند و ماندگاری خیلی کوتاهی داشتند. او نوردهی عکسها را با استفاده از نور خورشید انجام میداد به همین علّت فرایند کارش را هلیوگرافی[10] نامید که به معنی نقّاشی با خورشید است.
در سالهای بعد نیسفور نیپس تحقیقات خود را در خصوص ثبت تصاویر با استفاده با مواد شیمیایی ادامه داد و بالاخره در سال 1826 میلادی اوّلین عکس تاریخ عکّاسی با قابلیت ماندگاری را از پشت بام اتاق کار خود با استفاده از اتاقک تاریک بر صفحهای که اندود شده از مواد شیمیایی بود ثبت نمود.
در سالهای بعد لوئی داگر[11] فرانسوی با استفاده از تجربیات نیپس به آزمایشات مختلفی پرداخت و در حدود سال 1837 میلادی موفّق شد بر روی صفحات فلزی اندود شده با یُدید نقره تصاویر قابل قبولی ایجاد نماید. او فرایند کار را داگروتیپ[12] نامید.
این دانشمند به همراه پسر نیپس (در آن زمان نیپس دار فانی را وداع گفته بود.) جزئیات و چگونگی فرایند داگروتیپ را برای عموم بازگو کردند و در سال 1839 میلادی بطور رسمی در آکادمی علوم و هنر فرانسه آن را تشریح نمودند. شاید بتوان این سال را شروع توسعه عکّاسی در میان مردم در نظر گرفت. سالی که پس از آن نقّاشانی که از نقّاشی امرار معاش میکردند به شدّت نگران شدند و واکنشهای منفی بروز دادند. داگروتیپ اوّلین روش عکّاسی بود که عمومی شد و در بین مردم گسترش یافت، بطوریکه تا بیست سال بعد به عنوان شایعترین روش برای ثبت عکس باقی ماند.
در همان سالها در انگلستان نیز فردی به نام هنری فاکس تالبوت[13] بطور همزمان مشغول کار بر روی سیستم ثبت تصاویر بود. او موفّق شد سیستم ثبت تصویر بر روی نگاتیو و سپس ثبت مثبت آن بر روی کاغذ حسّاس شده را به انجام برساند. اوّلین عکس موجود از این فرایند مربوط به سال 1835 میلادی است.
هنری فاکس تالبوت در سال 1844 میلادی، اوّلین کتاب مصور عکّاسی دنیا را به نام قلم طبیعت[14] منتشر نمود. این کتاب نتیجه یازده سال کار و آزمایشهای او بود. او آرزو داشت که بتواند تصاویر با دوامی ایجاد کند که بر روی کاغذ ماندگار باشند. وی در این کتاب در خصوص تلاشهایی که در راه رسیدن به کشف کاغذ عکّاسی و چاپ تصاویر بر روی آن متحمل شده است را شرح میدهد. این کتاب به تدریج تا سال 1846 در 6 شماره چاپ شد و اوّلین کتاب مصوری بود که برای فروش عرضه شد. اگر چه آمار دقیقی وجود ندارد، ولی آنچه مشخّص است اینکه بیش از هزار نسخه از این 6 جلد به چاپ رسید. تعداد بسیار کمی از نسخههای آن هنوز موجود است.
در این دوران دوربینهای کوچک چوبی حاوی کاغذهای حسّاس شده با نشان فاکس تالبوت ساخته شد. سرانجام در سال 1839 میلادی تالبوت تحقیقات خود را کامل نمود و روش خود را به نام کالوتیپ[15] نامید. این سال به عنوان سال تولّد عکّاسی عملی[16] شهرت یافت.
فرایندی که توسّط تالبوت کشف شد در واقع راه واقعی آینده عکّاسی بود اگر چه تا چندین سال پس از آن همچنان داگروتیپ رقیب اصلی آن بود و اهمّیت کشف تالبوت کاملاً درک نشده بود. در سالهای بعد تالبوت فرایند خود را با استفاده از یُدید نقره و نیز استفاده از یک محلول ظهور بهبود بخشید و امکان انجام نوردهی کوتاهتر در هنگام عکّاسی را فراهم نمود.
پس از آن افراد زیادی بر اساس مطالعات گذشته به تحقیقات در این زمینه و بهبود کیفیت لنزهای عکّاسی و روشهای بهتر در زمینه کاغذهای عکّاسی و ظهور و چاپ ادامه دادند تا نهایتاً منجر به عرضه اوّلین دوربین آمریکایی ولکات[17] (به جای عدسی از آیینه خمیده استفاده میکرد) و دوربین اتریشی ویتلندر[18] شد. در سال 1850 میلادی لوئیس بلانکارت-اوارد[19] عکّاس و مخترع فرانسوی تکنیک چاپ بر روی کاغذهای پوشیده شده از آلبومین را ابداع کرد که به سرعت مورد توجّه قرار گرفت. در سال بعد او بزرگترین شرکت چاپ عکس را که از کارگران زیادی تشکیل میشد راه اندازی کرد.
وی موجب شد که کارهای بسیاری از عکّاسان پیشگام اروپایی به مردم معرّفی شوند. با گذشت زمان و تغییرات صنعت چاپ، در سال 1855 سرمایۀ گذاری بلانکارت-اوارد در چاپ در رقابت با لیتوگرافی[20] شکست خورد، با این وجود عملاً تا سال 1885 کاغذ آلبومین بطور گسترده برای مصارف عکّاسی مورد استفاده عموم بود. بزرگترین کارخانه تولید کاغذهای آلبومینی در دِرِسدِن آلمان واقع بود، جایی که هم به منابع تولید کاغذ خام نزدیک بود و هم تهیّه تخم مرغ به میزان زیاد و ارزان به عنوان منبع تأمین آلبومین امکان پذیر بود. آنان با قرار دادن تخم مرغها در دمای 50 درجه، فرایند گندیدگی آنها را تسریع میکردند، زیرا عقیده داشتند که کاغذهای تولید شده با آلبومین استخراج شده از تخم مرغ گندیده شفافیت و رنگهای طلایی بهتری ایجاد میکنند. به همین علّت کارخانه و محلّ نگهداری این کاغذها از بوی آزارندهای آکنده بودند و هر عکّاسی نیز در کلِ اروپا با بوییدن یک کاغذ عکّاسی، میتوانست تولیدات آلمانی را از سایر شرکتها تشخیص دهد!
در سال 1851 میلادی فِردریک اِسکات آرچر[21] انگلیسی روش کولودیون[22] ابداع گردید. وی کشف کرد با استفاده از ترکیب ماده چسبناکی به نام کولودیون و ماده شیمیایی اگر بر روی سطح یک قطعه شیشه ریخته شود و به آن نوردهی کند میتواند تصاویر را بر روی آن ثبت نماید. روش کار به این صورت بود که او صفحهتر کولودیون را در حالی که سطح شیشه نَمناک بود در داخل دوربین نوردهی میکرد. اشکال کار اینجا بود که اگر کولودیون خشک میشد دیگر عمل نمیکرد. به این ترتیب اوّلین نگاتیو کولودیون به نام فرایند صفحه تَر[23] شناخته شد. نسبت به روشهای قبلی در این روش نگاتیوهای با وضوح بیشتر و با کیفیت بالاتری ایجاد شد که نسبت به فرایندهای کالوتیپ یا آلبومین بر شیشه، حسّاسیت بسیار بیشتری به نور نشان میداد.
به علّت فرایند پیچیدهای که برای ایجاد صفحه تَر در پشت استودیوها انجام میشد، امکان استفاده از آن برای عکسبرداری در خارج از استودیو مشکل به نظر میرسید. با این وجود چنان جاذبهای در ثبت مناظر و سرزمینهای ناشناخته وجود داشت که منجر شد عکّاسان تجهیزات کامل عکّاسخانه خود را در چادرهایی به همراه خود به مناطق مختلف ببرند. پس از مدّتی تاریکخانههای تاشو ایجاد شدند. به علّت نیاز به آب جهت عکّاسی به این روش، اغلب در کنار برکهها یا مناطق دارای آب اقدام به عکّاسی میکردند و معمولاً عکّاس مجبور بود در هنگام عکّاسی در زیر نوعی پارچه مخفی بماند تا بتواند به صفحه کلودیون داخل دوربین نوردهی کند.
کاربرد استفاده از کلودیون روز به روز بیشتر میشد. بطوریکه در عکّاسی از روند ساخت بناها یا کارخانهها و یا حتّی در صحنههای جنگی بکار گرفته شد. عکسهای مستند راجر فِنتون[24] از جنگ کریمه[25] و عکسهای فِرانسیس فریث[26] از مناظر مصر و سوریه از مشهورترین عکسهایی است که در این دوران گرفته شده است.
اگرچه کولودیون به عنوان یک فرایند نگاتیو (منفی) / پُزتیو (مثبت) در نظر گرفته میشد، ولی در طی سالهای اوج استفاده از کلودیون، روش دیگری برای ثبت تصاویر رایج گشت. به این صورت که یک نگاتیو کولودیون که کم نور خورده بود، بدون اینکه ظاهر شود بر روی یک قطعه پارچه مخمل مشکی قرار میگرفت و تصویر مستقیم مثبتی را شکل میداد. به این نوع عکسها اصطلاح آمبروتیپ[27] به معنی جاودانگی اتلاق شد. عموماً از این روش در سالهای 1855 تا 1857 میلادی در عکّاسی پرتره استفاده میکردند. به علّت شباهت ظاهری با داگروتیپ، به غلط به آنها داگروتیپ شیشهای هم میگفتند.
یک عکّاس آمریکایی به نام هَمیلتون اسمیت[28] نوعی از آمبروتیپ را به ثبت رساند که به جای شیشه از فلز رنگ شده سیاه استفاده میشد. به آنها تینتیپ[29] یا فِروتیپ[30] میگفتند. تهیّه این نوع عکسها بسیار ارزانتر تمام میشد و باعث شد پرتره وارد خانههای کارگری نیز بشود. تینتیپها از اواخر دهه 1860 میلادی از آمریکا به بریتانیا و اروپا رسید. بدین صورت رقابت عکّاسی از ستارگان تئاتر، شخصیتهای مشهور زمان خود و عکسهای پرتره خانوادگی شروع گردید. روند پیشروفت عکّاسی و تولید فیلمهای عکّاسی ادامه پیدا نمود تا جایی که عکّاس فرانسوی با نام نادار[31] برای اوّلین بار در سال 1858 از فراز آسمان پاریس و از داخل بالُن به عکّاسی پرداخت. عکس وی یک پوزتیو کلودیونی بود که با سختی زیاد تهیّه شد زیرا گازی که از بالُن خارج میشد، محلول حسّاس کننده را آلوده میکرد. وی به علم هوانوردی شدیداً علاقهمند شد. او در آن زمان یکی از بزرگترین بالُنهای دنیا را ساخت و آن را غول (Le Géant) نامگذاری کرد. در یکی از پروازهایش با غول، نزدیک بود جان خود و همراهانش را از دست بدهد. بعد از وی افراد دیگری نیز به عکّاسی از فراز آسمان پرداختند. جیمز والس بِلک[32] عکّاس آمریکایی در سال 1860 توانست عکسهای بهتری از بالای آسمان بگیرد. نادار در سال 1868 با یک دوربین چند لنزی با بالُن پرواز کرد و یکی از بهترین عکسهای شهر پاریس را از زاویه بالا ثبت نمود.
در سال 1871 میلادی یک پزشک و عکّاس انگلیس به نام ریچارد لیچ مادوکس[33] ژلاتینی به عنوان جایگزینی برای کولودیون معرّفی کرد. به این ترتیب امکان ایجاد صفحات خشک به جای صفحاتتر کولودیون فراهم گشت. در این روش از یک اِمولسیون ژلاتین حاوی بُرومیدِ نقره بر روی سطح شیشهای استفاده شد که پس از نوردهی، مراحل فرایند ظهور و ثُبوت نیز بر روی آن امکان پذیر بود. در سال 1878 میلادی صفحات اَندود شده و آماده مصرف بهصورت کارخانهای تهیّه شد و لازم نبود عکّاسان برای تهیّه صفحات کاری کنند.
صفحات خشک چند حُسن مهم داشت. هنگام عکّاسی نیازی به حمل چادر و لوازم عکّاسخانه نداشت، همچنین کیفیت و ثبات آنها بیشتر بود. حسّاسیت به نور آنها خیلی بیشتر بود بطوریکه نوردهی با سرعتهای در حدود 25/1 ثانیه در فضای خارجی مُیَسّر گشت. این امر موجب شد که دوربینها برای کنترل زمان نوردهی به چیزی بیش از یک درپوش ساده نیاز داشته باشند و به همین دلیل پس از مدّتی مسدود کننده مکانیکی (شاتر) در دوربینها پا به عرصه وجود گذاشت. همچنین برای اینکه بتوان بدون تعویض نگهدارنده صفحات در داخل دوربین، چندین عکس متوالی گرفت، دوربینهای خشاب دار[34] تولید گشت که قابلیت قرارگیری چندین صفحه خشک را بطور همزمان دارا بود که پس از هر نوردهی صفحه را از مسیر نور خارج میکرد و صفحه بعدی جایگزین میشد. صفحات خشک تحوّلی در دنیای عکّاسی بوجود آورد. دوربینهای جدید طرّاحی شد. خصوصّاً اینکه دوربینها میتوانستند قابلیت استفاده بر روی دست را داشته باشند. در دهه 1880 میلادی دوربینهایی ساخته شد که میشد بدون اطلاع فرد از وی عکّاسی نمود. به آنها دوربینهای کارآگاهی[35] میگفتند. معمولاً به نحوی ساخته میشدند که همچون یک بسته یا مثلاً یک کلاه به نظر برسند.
در سال 1880 میلادی یک عکّاس آماتور آمریکایی به نام جورج ایستمن[36] موفّق به اختراع یک ماشین صفحه اَندود برای ساخت صفحات خشک شد و شرکت صفحه خشک ایستمن را در نیویورک تأسیس کرد.
در سال 1884 میلادی اوّلین فیلم نگاتیو عکّاسی به شکل رول[37] را ایجاد کرد و در سال 1888 میلادی اوّلین دوربین عکّاسی خود را که قابلیت قرار گرفتن فیلم رولی در آن وجود داشت را با نام تجاری دوربین کُداک[38] ساخت. این دوربین قطع نسبتاً کوچکی داشت که حاوی 6 متر فیلم به اندازه 100 عکس گرد به قطر 6 سانتیمتر بود که پس از گرفتن 100 عکس، فیلم به کارخانه ایستمن مرجوع میشد تا ظهور و چاپ آن را انجام دهد. در ابتدا کمی هزینه آن زیاد بود ولی در نوع خود انقلابی در سیر تاریخی عکّاسی به حساب میآمد بطوریکه تا مدّتها به هر نوع دوربینی که به این شکل کار میکرد مردم لفظ کُداک را بکار میبردند.
دوربین کداک به سرعت در تمام جهان به فروش رفت. دوربینهای جدید با قابلیتهای جدید تولید شد. در سال 1891 میلادی کداک فیلمهای رولی که مصرف کننده خودش میتوانست آنها را در دوربین قرار دهد به بازار معرّفی کرد. ایستمن نقش بزرگی در متداول کردن عکّاسی در بین مردم داشت. شعار او این بود:
"شما دکمه را فشار دهید، بقیه را ما انجام میدهیم."
در اواخر دهه 1880 دهها سازنده به ساخت صفحات عکّاسی مشغول بودند. در سال 1882 میلادی صفحات اورتوکروماتیک[39] که حسّاس به نور آبی و سبز بود ارائه شد. در جاهای مختلف انواع مختلفی از فیلمهای خشک جدید تولید شد. در آلمان در سال 1906 میلادی اوّلین فیلمها و صفحات پنکروماتیک[40] که به همه رنگها حسّاس هستند تولید شدند و پس از مدّتی به جهت کیفیتی که داشتند بهصورت رایجترین مادۀ سیاه و سفید مصرفی دوربین درآمدند.
در سال 1890 میلادی دو دانشمند انگلیس به نامهای فردیناند هرتر[41] و وی سی دریفیلد[42] اوّلین سیستم مستقل عدد گذاری برای حسّاسیت اِمولُسیونها را معرّفی نمودند و امکان نسبت دادن اعداد H و D به مواد ایجاد شد یعنی سیستم H&D که امکان تهیّه جداول نوردهی و نورسنجها را فراهم مینمود. این امر سرانجام به سیستم اعداد ISO ختم شد که امروزه جهت نمایش حسّاسیت یا سرعت فیلمهای آنالوگ و یا سنسور دوربینهای دیجیتال بکار میرود. از این جهت دوربینهای عکّاسی و لنزها هم مسیر تکاملی خود را با سرعت میپیموند.
در سال 1889 میلادی شرکت زایس[43] اوّلین عدسی غیر آستیگمات[44] را ساخت. این لنزها تصاویری روشنتر و دقیقتر از انواع اوّلیه داشتند. در واقع آلمان تا پنجاه سال بعد از آن سرآمد لنزهای عکّاسی جهان باقی ماند. در سال 1900 میلادی در کنفرانسی در پاریس سری اعداد دیافراگم که امروزه هم مورد استفاده است (f/1.8، f/2.8، f/3.5 و ...) مورد توافق بین المللی قرار گرفت. در دهه 1890 میلادی دوربینهای تاشو فیلم رول[45] ساخته شد و پس از مدّتی دوربینهای دو لنز انعکّاسی[46] در دسترس عموم قرار گرفتاند.
در سال 1866 میلادی فرایندی به نام وودبریتایپ[47] امکان چاپ نگاتیو را بر روی یک لایه ژلاتین امکان پذیر نمود که قابلیت تبدیل به نُقوش کم عمقی را در یک صفحه سربی داشت و در چاپ بر روی کاغذ مورد استفاده قرار میگرفت. در اواخر دهه 1870 میلادی قابلیت چاپ نگاتیوهای عکّاسی بر فلز حسّاس به نور بوجود آمد که با استفاده از اسید و حل کردن قسمتهایی از آن بهصورت کلیشه نقش برجسته در میآمد که فقط قادر به ارائه رنگهای خالص سیاه یا سفید بود. بعد از مدّتی کشف شد که با استفاده از دوربینی حاوی یک صفحه شیشهای با نقش مُشبک، تمام درجات خاکستری به نقاط ریزی در اندازههای متفاوت تبدیل میگردد. اوّلین عکس میان رنگ[48] در سال 1880 میلادی در روزنامه نیویورک گرافیک چاپ شد.
آشنایی با تاریخچه دوربین عکّاسی - بخش اوّل عصر عکّاسی آنالوگ
آشنایی با تاریخچه دوربین عکّاسی - بخش دوّم عصر عکّاسی آنالوگ
آشنایی با تاریخچه دوربین عکّاسی - بخش سوم عصر عکّاسی دیجیتال
منبع: دنیای عکاسی با استودیو گلامور