در ترکیب یک عکس، اجزا و عناصر بصری گوناگونی بکار میرود که میتوان آنها را در چند دسته کلّی تحت عنوان عناصر پایه[1] در ترکیببندی، طبقه بندی نمود:
- قطع تصویر (Format)
- نقطه (Point)
- خط (Line)
- شکل (Shape)
- بافت (Texture)
- رنگ (Color)
- روشنایی (Lightness or Tone)
حداقل تعدادی از عناصر پایه در ترکیب هر تصویری وجود دارد. ماهیّت وجودی تصویر به دلیل حضور عناصر بصری مختلفی است که آن را شکل داده است. پس آشنایی با این عناصر و اثراتی که هر کدام از آنها بر شکل و محتوای تصاویر بر جای میگذارند بسیار پُر اهمّیت است. به همین علّت لازم است هر یک از این عناصر پایه بهصورت مشروح مورد بررسی قرار گیرند. در ترکیب هر تصویر تعدادی از عناصر پایه وجود دارد که اساس ترکیببندی تصویر را تشکیل میدهند. شناخت این عناصر و تأثیراتی که بر ساختار عکس و انتقال مفاهیم بصری دارند برای هر عکّاسی لازم است.
فنون ترکیببندی (Composition Techniques)
علاوه بر عناصر پایه، فنون و تکنیکهای متعددی نیز در ترکیببندی وجود دارد. این تکنیکها کمک میکنند تا نحوه چیدمان اجزای تصویر به بهترین شکل ممکن و منطبق با اصول زیباشناختی انجام پذیرد. به عنوان مثال میتوان از تکنیکهایی همچون بکارگیری اصول ژرفانمایی[2]، یا قاعده یک سومها نام برد. در این تکنیکها روشهای کادربندی و اثرات بصری آنها بر روی مخاطب مورد بحث قرار میگیرد.
در هنگام عکّاسی، نحوه تنظیمات دوربین همچون اندازه روزنه دیافراگم، فاصله کانونی لنز، زاویه دید دوربین و غیره میواند بر ترکیببندی نهایی عکس مؤثّر باشند. مثلاً با انتخاب یک روزنه دیافراگم بزرگتر میتوان عمق میدان را کاهش داد و در نتیجه عناصری که در نواحی جلو و عقب ناحیه وضوح عمق میدان قرار دارند تار خواهند شد. در این حالت عناصر موجود در ناحیه حداکثر شارپی تصویر، مورد تأکید قرار میگیرند. این مثال نمونهای از تأثیراتی است که تنظیمات دوربین عکّاسی میتواند بر ترکیببندی تصویر اعمال نماید.
1) چرا توجّه به ترکیببندی مهم است؟
ترکیببندی کمک میکند تا تصاویری که خلق میکنید اثرگذارتر باشند. آگاهی از اصول و فنون ترکیببندی به عکّاس قدرت میدهد تا جزئیات بصری تصویر را با دقت بیشتری در کادر تصویر قرار دهد. با یادگیری تکنیکهای ترکیببندی به تدریج مهارت شما افزایش مییابد بطوری که پس از مدّتی در خلق آثار خود بهصورت ناخودآگاه از آنها استفاده میکنید و توجّه به ترکیببندی به فرایندی طبیعی در عکّاسی شما بدل خواهد شد. کسانی که برای ارتقای ترکیببندی تصاویر خود تکنیکهای آن را میآموزند و آنها را بکار میگیرند، پس از مدّتی تغییرات فاحشی در کیفیت بصری عکسهای خود مشاهده خواهند کرد و این موضوع به شکل روندی رو به رشد و فزاینده در تجربیات عکّاسانه آنها ادامه مییابد.
یکی از روشهای مؤثّر برای یادگیری و اجرای اصول ترکیببندی در خلق تصاویر این است که پس از آموختن هر تکنیک، آن را در تعدادی از عکسهایی که میگیرید بکار بندید. یعنی قبل از عکّاسی به آن فکر کرده، برای بکارگیری آن برنامه ریزی کنید و پس از انجام عکّاسی، تصاویر ایجاد شده را تجزیه و تحلیل نمایید. با این روش میتوانید تکنیک و نتایج عملی آن را به ذهن بسپارید. نکته مهم این است که تکنیکهای ترکیببندی را بایستی هدفمند و برای رسیدن به یک نتیجه خاص بکار گرفت. شاید بعضی افراد هدف از بکارگیری ترکیببندی را این موضوع بدانند که تصویر ایجاد شده برای مخاطب دلپذیرتر باشد و با این کار تصویری لذّت بخش و زیبا بیافرینند. اگرچه تا حدودی چنین نتایجی با استفاده از اصول ترکیببندی حاصل میگردد ولی این عقیده در خصوص کارکرد ترکیببندی در هنرهای تصویری و خصوصّاً عکّاسی کمی سطحی به نظر میرسد. چرا که هر اثر هنری لزوماً برای ایجاد زیبایی و خوشایند مخاطب خلق نمیشود.
بعضی هنرمندان سعی میکنند با ایجاد آثار هنری، نظرات متفاوت و قویتری ابراز کنند و برای این منظور از موضوعات و ترکیببندیهای خاص استفاده مینمایند. به عنوان مثال اگر عکّاسی بخواهد حس تنش زا و ناراحت کنندهای در مخاطب ایجادکند، ممکن است به سراغ ترکیببندیهای غیر معمول و پیش بینی نشده برود. عکسهای خبری یا عکسهای جنگ نمونه بارز این نوع عکّاسی است تا به این وسیلۀ بتوانند عمق فاجعه و یا آثار ویرانگری را به نمایش گذارند. آنچه مسلم است، ترکیببندی خوب در خدمت هنرمند قرار میگیرد تا به او کمک کند نظرات خود را با مفاهیم بصری مورد نیاز بیان نماید.
2) آهنگ تصویر (Image music)
فضای یک عکس همانند نتهای یک مِلُودی است که آهنگی را تولید میکند. ترکیب قرارگیری عناصر تصویر در کنار هم آهنگ آن را میسازد. کیفیت یک تصویر با عناصر جداگانه بصری که به یکدیگر مربوط میشوند خود را نشان میدهد. تصویر بر اساس ساختاری که دارد مشخّص میکند که محتوایش چگونه تأثیری بر مخاطب میگذارد، تأثیری روح افزا یا کسل کننده، آشفته یا منظم. این همان چیزی است که تمام اثر یا آهنـگ تصـویر[3] دربارۀ آن صحبت میکند. خلق یک تصویر بر پایه انتخاب در موارد زیر شکل میگیرد:
- قاب تصویر
- محل
- زمان
اینکه شما عکس مورد نظر خود را در کجا و در چه زمانی و با چه کادری از داخل دوربین میبینید و ثبت میکنید در نتیجه نهایی اثر مهم است. زبان تصویر با زبان کلامی (یعنی آنچه موضوع تفکّر منطقی است) تفاوتهایی دارد. اصول هارمونی در تصویر در قالب نحوه ترکیببندی و بکارگیری عناصر تصویری برقرار میگردد.
یک عکس خوب همیشه محصول یک عکّاسی سریع در مقابله با سوژه نیست، بلکه در موارد زیادی نیاز به مشاهده عمیق و طی مدّت زمانی طولانی دارد. یافتن بهترین موقعیّت در چیدمان عناصر تصویری و ایجاد ترکیببندی قوی گاهی نیاز به تغییر مکان دوربین یا زاویه دید جدید خواهد داشت. هنگام عکس گرفتن فراموش نکنید جذابیّت سهبعدی صحنه که توسّط چشمان شما دیده میشود، در یک تصویر تخت و دو بعدی جلوه متفاوتی خواهد داشت. نحوه کادربندی و بکارگیری ترفندهای ترکیببندی میتواند در تقویت بیان تصویری عکس مورد نظر کمک کند. عکّاسی دیجیتال این امکان را فراهم کرده است که تعداد بسیار بیشتری عکس از سوژه مورد نظر گرفته شود و عکّاس بتواند با آزادی بیشتری از میان آنها، عکس نهایی را با بهترین ترکیب تصویری انتخاب کند.
برای بیان تصویر خاصّی که مورد نظر عکّاس است (مثلاً معرّفی یک سبک معماری)، نحوه انتخاب عناصر تصویری و چیدمان آنها در کادر مهم است. با حذف عناصر نامرتبط و یا منحرف کننده ذهن از هدف مورد نظر، میتوان موجب تمرکز بیننده بر سوژه اصلی شد.
3) حرکت چشم بر روی تصویر (Viewer eyes movement)
ترکیببندی خوب عاملی است که به وسیلۀ آن میتوان چشم مخاطب را هنگام تماشای تصویر هدایت نمود. با هدایت چشم مخاطب میتوان نتایج زیر را بدست آورد:
- هدایت چشم مخاطب در طول یک مسیر مشخّص
- هدایت چشم مخاطب به سمت مهمترین عناصر مورد نظر در تصویر
عناصر تصویر مثل خطوط یا اشکال، میتوانند چشم را در امتداد خاصّی هدایت کنند بطوری که چشمان مخاطب در حین تماشای تصویر، عناصر خاصّی از تصویر را به دنبال هم و در مسیری خاص دنبال کند.
حرکت چشم در هنگام تماشای یک تصویر به شکل تصادفی نیست. نگاه چشم به سمت عناصر خاصّی میرود که از نظر بصری مورد تأکید قرار گرفتهاند. به عنوان مثال کنتراست نقش مهمّی دارد خصوصّاً در عکّاسی سیاه و سفید. چشم بیننده به سمت عناصر یا بخشهای پر کنتراست جذب میشود. با نظم دادن هُشیارانه به عناصر پر کنتراست میتوان نگاه بیننده را هدایت کرد. با عواملی همچون رنگ، اندازه، شکل و فراوانی یک عنصر بصری میتوان برای آن وزن بصری متفاوتی ایجاد کرده و توجّه را به سمت آن جلب نمود.
با تحقیقات انجام شده نشان دادهاند که حرکت چشمها هنگام دیدن تصاویر[4] در بیننده غربی به این صورت است که چشم ابتدا قسمتی از تصویر را میبیند که در سمت چپ محور عمودی و تا حدودی بالای محور تقارن افقی قرار دارد و سپس چشم به سمت راست حرکت میکند. بعضی عقیده دارند در کشورهایی مثل ایران که مسیر نگارش از سمت راست به چپ است، نگاه مخاطبین نیز از سمت راست و بالا شروع میشود و سپس به سمت چپ حرکت میکند. هنگامی که یک مخاطب به تصویری نگاه میکند، اگر فاصلهاش از تصویر کم باشد، چشم او نمیتواند به خوبی همه نقاط تصویر را مُرور کند و بر عکس اگر فاصله مخاطب از تصویر خیلی دور باشد، چشم او جزئیات تصویر را نخواهد دید. توصیه شده است برای دیدن بهتر یک تصویر ، فاصله چشم فرد بیننده تا تصویر حداقل دو برابر قطر تصویر باشد. در این شرایط چشم مخاطب میتواند جزئیات تصویر را بطور کامل ببیند.
مسیر حرکت چشم هنگام نگاه کردن به تصویر و فاصله مناسب چشم مخاطب تا تصویر
4) قطع تصویر (Image Format)
قطع تصویر یا قالب عکس یا همان کادر عکس به شکل قاب تصویر گفته میشود. تصاویر و عکسها بجز در موارد خاص اصولاً در اشکال مربع یا مستطیل ارائه میشوند. قطع تصویری که توسّط هنرمند استفاده میشود، بر اساس نوع کارکرد، محلّ ارائه آن و مفهومی که مورد نظر اوست انتخاب میگردد. شایعترین قطع تصاویر که در عکّاسی بکار میرود در جدول مقابل نمایش داده شده است.
انتخاب نسبت ابعاد تصویر[5] میتواند بر ترکیببندی عکس تأثیر گذار باشد. انتخاب مناسب موجب تأکید بر سوژه و انتخاب نامناسب موجب عدم تعادل در تصویر خواهد شد. هنگامی که برای عکّاسی از داخل منظرهیاب به صحنه نگاه میکنید بهتر است قبل از گرفتن عکس، سوژه را در هر دو حالت افقی و عمودی دوربین در کادر تصویر قرار دهید و به ترکیببندی تصویر دقّت کنید. بهتر است نسبت ابعاد تصویر در دوربین را بر روی حالتی تنظیم کنید که از حداکثر سطح سنسور استفاده شود. در این حالت میتوانید با انعطاف بیشتری در هنگام ویرایش عکس، برای دستیابی به ابعاد مورد نظر خود تصویر را برش[6] دهید.
4-1) قطع مربع
در قطع مربع، نسبت بلندی[7] به پهنا[8] تصویر یا نسبت ابعاد آن برابر با یک است، به عبارت دیگر طول و عرض آن با هم برابر است. این قطع تصویر حس تعادل و ایستایی ایجاد میکند. در مواقعی که فضای کافی برای ارائه عکس در قطع مستطیل افقی وجود ندارد، قطع مربع انتخاب مناسبی خواهد بود. با انتخاب قطع مربع میتوان عناصری را که در مرکز تصویر واقع شدهاند برجستهتر نمایش داد. کادربندی در عکّاسی مربع شکل، به دلیل تساوی بین اضلاع این کادربندی در عکّاسی، دید بیننده به تساوی به چهار ضلع آن جلب میشود. به بیان دیگر کادربندی در عکّاسی مربع ساکن، آرام و بیتحرک است.
4-2) قطع مستطیل
در این قطع تصویر، بلندی و یا پهنای تصویر از دیگری بلندتر است. قطع مستطیل به دو نوع تقسیم میشود.
1-2-4) کادربندی مستطیل افقی یا منظره
در قطع منظره، نسبت پهنا به بلندی تصویر بیشتر از یک است. به عبارتی عرض تصویر از بلندی آن بیشتر است. شایعترین نسبت مورد استفاده در عکسهای با قطع منظره، نسبت سه به دو (3:2) است. این نسبت که بهصورت (6:4) هم نمایش داده میشود نسبتی است که در فیلمهای 35 میلیمتری و سنسورهای تمام کادر (Full Frame) و برش خورده (APS-C) در دوربینهای دیجیتال بکار میرود. البتّه نسبت چهار به سه (4:3) و نمایش عریض(Wide Screen) نسبت (16:9) و نسبتهای دیگری نیز مورد استفاده میباشند.
قطع منظره برای ارائه عمومی تصاویر یا نمایش توالی موضوعات مناسب میباشد. قطع مستطیل افقی (منظره) نسبت به قطع مربع از ایستایی بیشتری برخوردار است و حس سکون را القا میکند. همچنین حس عمق و سردی با این قطع تصویر تشدید میشود. کادربندی مستطیل افقی، اگر نقطهای را در داخل کادر مستطیل افقی در نظر بگیرید و حرکتی برای آن تصور کنیم، به نظر میرسد که میتواند به سمت چپ یا راست حرکت کند. این کادربندی در عکّاسی با حالت عناصری که در امتداد خط افق گسترده شدهاند، متناسب است.
2-2-4) کادربندی مستطیل عمودی یا پرتره
در قطع مستطیل عمودی نسبت بلندی تصویر به پهنای آن بیشتر از یک است. به عبارتی بلندی مستطیل از عرض آن بیشتر است. شایعترین نسبت مورد استفاده در قطع پرتره مثل قطع منظره، نسبت سه به دو (3:2) است. نسبتهای دیگری نیز در این قطع تصویر بکار میرود همچون نسبت (4:3) و (5:4).
قطع پرتره نسبت به سایر قطع تصاویر از پویایی[9] بیشتری برخوردار است و جنبش و حرکت را بیشتر القا میکند. با انتخاب قطع مستطیل عمودی برای تصاویر، حس نزدیکی و گرمی تشدید میشود. این کادربندی در عکّاسی با حالت موضوعهایی که شکل کلّی آنها عمودی است، همخوانی بیشتری دارد.
4-3) قطع پانوراما
قطع پانوراما در واقع یک نوع قطع مستطیل افقی است که اندازه پهنای آن خیلی بیشتر از اندازه بلندی آن است. معمولاً وقتی این نسبت از دو برابر بیشتر باشد به آن قطع پانوراما گفته میشود. در این قطع نسبتهای مختلفی بکار میرود ولی شایعترین آنها نسبت (2:1) و (3:1) میباشد. معمولاً عکسهای با قطع پانوراما با چسباندن دو یا چند عکس به یکدیگر ایجاد میشوند. تصاویر با قطع پانوراما حس ایستایی و سکون را تشدید میکند و گستردگی و وسعت را به نمایش میگذارد. بیننده با دیدن این تصاویر خود را در آن تصور میکند.
[9]- Dynamic
منبع: بر گرفته شده از کتاب: آشنایی با قوانین پایه، سبک و ژانرهای عکاسی نویسنده: حمید حساس